ویاناویانا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

هدیه زیبای خداوند و مسافر تابستونی من

تاتی تاتی

1393/2/16 10:40
نویسنده : ندا
1,269 بازدید
اشتراک گذاری

تاتی تاتی تاتی تاتی...

کلاغ پر گنجشک پر...

دالی دالی دا دا دالی...

لی لی لی لی یه حوضک جوجه اومد آب بخوره افتاد تو حوضک...

اینو بده به مامی...حالا بگیرش...

این چه رنگیه...

یکی بود یکی نبود...

اینوبزار سر جاش...

...

بازی های من و تو هم رنگ و بوی بهشت رو دارن، مثل عطر خوشبوی تنت.

اگر تو نبودی از گفتن و تکرار هر روزه این جملات خسته شده بودم. اینکه تو مشتاق یاد گرفتن و تکرار کارهای من هستی، من رو هم سر شوق میاره.

این روزا همیشه می ریم پارک و پیاده روی. به هردوی ما خوش می گذره. 

این روزها همه موجودات یه جورایی میان وخودشونو بهت نشون می دن.ساکت و آروم وایمستن تا تو نگاهشون کنی و معرفیشون کنم. کبوتر پشت پنجره آشپزخونه میاد، گنجشکای کوچولو پشت پنجره اتاق خواب، گربه و سگ توی پارک، حتی مورچه کوچولو هم راهشو سمت تو کج می کنه تا ببینیش..

 

این پست رو چند ماه پیش تو چرکنویس گذاشته بودم اما دلم نیومد پاکش کنم. در ادامه چند تا عکس از ویانا می زارم و ایشالا بعدش یه پست خوب تقدیم دوستای گلم و عروسکم خواهم کرد.

 

ویانای نارم در حال پیاده روی با بابایی و مامانی توی پارک پردیسان

 

ویانا در پارک پردیسان

قوی

عروسکم سریع یه دوست پیدا کرد.

ویانا ودوستش

محبت

آخ جون سرسره بازی

پارک ملت

عینک

ویانا و ساتیار توی پارک ملت در حال بازی

پارک ملت

دلغک

قایم موشک بازی با بابایی

قایم موشک بازی با بابایی

زبان

مامانی چقدرشیشه شیرم کوچولوعه

شیشه شیر

قه قهه

ویانا مجله هم می خونه..

مطالعه

پسندها (4)

نظرات (6)

مامان مهرناز
31 خرداد 93 0:34
سلاااااااااااااااااااااام عزیز دلم چه عجب دلمون کلی واستون تنگ شده بود ماشالله دخملمون چقدر بزرگ شده
ندا
پاسخ
منم دل تنگتون بودم...مرسی آره خانومی شده برای خودش
مامی آتریسا جون
31 خرداد 93 10:09
خوشگل خاله دلمون خیلی خیلی واست تنگ شده بود آخه خیلی دیر دیر میای عزیز دلم، به مامی بگو زود زود عکس های خوشگلت رو بذاره ندا جون خوش به حالت ماهم هر روز با آتریسا پارک می ریم ولی پارک های تهران یه چیز دیگه ست
ندا
پاسخ
دل ما هم براتون تنگ شده بودآتریسای نازمو ببوس. ما بیرون میریم اما پارک خیلی کم..برای همین کم کاریم ناراحتم
سارا مامان اهورا
31 خرداد 93 17:56
سلام ندا جون.بابا چه عجب مامان تنبل چرا اینقدر دیر به دیر آپ میکنی ای جووووووووووون واسه این دخمل ناز نازی
ندا
پاسخ
مهم حضورمه کم و زیاد نداره
سمیرا
1 تیر 93 8:55
عشقی تو نفس ...نفسم به نفست بنده ....
ندا
پاسخ
مامان امیر عباس و ارغوان (دوقلوها)
1 تیر 93 15:07
ماشالله دیگه خانمی شده ویانا جون تولدش نزدیکه مامانی
ندا
پاسخ
مرسیییییییییییییییییییییی
هدی مامان مبین
4 تیر 93 10:12
خیلی ناااازه...ماشالا خانوم شده...از اوناس که باید هی فشارش بدی..نه هی باید عکس بگیری.... ژستاشو دوس دارم..نگاهشو... جوجه رو ببوسید مامانش
ندا
پاسخ
فدات بشم هدی جونم...مرسی..هم فشارش می دم و می چلونمش هم میخورمش هم هی عکس می ندازم...