کبوتر سفید من..
ویانای من و بابایی هر دو زود خوابیدین و من توی خونه تنهام اما خب راحت اومدم تا بنویسم..
این عکس ویانای ناز منه..خانم خانما..قرتی خانم..
20ام پنج ماهت تموم شد و قدم به شش ماهگی گذاشتی..بزرگ شدی..شیرین بودی شیرین تر شدی..برام بهترین و گوش نوازترین سمفونی ها رو هر روز اجرا می کنی..ابو ووو خخخ ایممم م ما با بووو..با هر صدات دلم غنج می ره..کبوتر منی..
چند وقتیه قطره آهن باید بخوری..اصلا دوستش نداری و دهن کوچولوتو قفل می کنی..برای اینکه وادارت کنم بخوری بعداز چند قطره آهن یک قطره هربال میکسچر می دم تا تشویق بشی و بخوری..آخه طعم اونو دوست داری گلکم..
.....
هیس آروم ....ویانای من اومد بغلم، هنوز مست خوابه..فدای نفس کشیدنت بشم..
.....
حالا بیدار شد دخملم و توی بغل من نشسته و سرک میکشه ببینه چی کار میکنم..شیطونک من..
.....
دوستت دارم و برایت بهترین ها رو آرزو دارم