تولد سه ماهگی
سه ماه پیش حول و حوش ساعت 8 بود که فهمیدم باید برم بیمارستان و زایمان اورژانسی داشته باشم و تو به دنیا بیای..
خیلی ترسیده بودم، اصلا آمادگیش رو نداشتم، آخه قرار بود 10 مرداد چشمای خوشگلت رو به دنیا باز کنی.
19 تیر ساعت 11:45 شب قدم به دنیا گذاشتی و من رو خوشحال کردی. اولین نفر من دیدمت، اولین چیزی رو که حس کردی گونه و بوسه مامان ندا بود. اولین چیزی رو که حس کردم پوست لطیف و نرم تو بود.چقدر حس زیبایی بود...
خوش اومدی، رویای ناب و شیرین من، ویانای من..
از روزی که اومدی زندگی من و بابایی شیرین تر شده...
تولد سه ماهگیت مبارک
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی