دوست دارم
مامان، مامان ندا، مامانی...
دخترم، دختر قشنگم، ویانای من...
خدایا ازت ممنونم...
هنوز باورم نمیشه مادر شدم.هنوز توی آسمونها پرواز می کنم، بهت شیر میدم، آروغتو می گیرم، پوشکتو عوض می کنم، بغلت می کنم، روی پام می ذارم، برات لالایی می خونم...ولی انگار یه خوابه..چقدر این خواب شیرینه، با تمام سختی هاش خیلی شیرینه..
ماه پیشونی من، تو الان تمام زندگی من هستی.من و بابایی عاشقانه دوست داریم. هر وقت از روی درد گریه می کنی و خودت رو محکم به من و بابایی می چسبونی، زل می زنی توی چشم هامون و ازمون کمک می خوای اما ما نمی تونیم کمکتون کنیم دیوانه می شم. تنها کاری که می تونم بکنم اینه که محکم بغلت کنم و باهات حرف بزنم و بهت اطمینان بدم که کنارتم و تنهات نمی زارم. یه وقتایی چون کاری از دستم بر نمیاد با گریه های تو منم اشک می ریزم.
فرشته ناز من، وقتی کنارم می خوابی صدای نفس ها و عطر تنت توی اتاق می پیچه و من عاشقانه تر نفس می کشم...
..دوست دارم ویانای زیبای من..